- مضطرب شدن
آشفته شدن، پریشان گشتن، مشوش شدن، بی قرار گشتن، ناآرام شدن، بی تاب گشتن، دلواپس شدن، نگران شدن
معنی مضطرب شدن - جستجوی لغت در جدول جو
- مضطرب شدن
احصل على القلق
- مضطرب شدن
Fluster
- مضطرب شدن
troubler
- مضطرب شدن
ตื่นเต้น
- مضطرب شدن
گھبرا جانا
- مضطرب شدن
להילחץ
- مضطرب شدن
kutojua
- مضطرب شدن
agitarsi
- مضطرب شدن
verwirren
- مضطرب شدن
zdenerwować się
- مضطرب شدن
волноваться
- مضطرب شدن
хвилюватися
- مضطرب شدن
in de war raken
- مضطرب شدن
agitarse
- مضطرب شدن
घबराना
- مضطرب شدن
agitar
- مضطرب شدن
দুশ্চিন্তা করা
- مضطرب شدن
gugup
- مضطرب شدن
telaşlanmak
- مضطرب شدن
당황하다
- مضطرب شدن
激动
- مضطرب شدن
動揺する
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
در ماندن در مانده شدن بیچاره شدن درمانده گردیدن: عمیدالملک را وکیل کرد تا خواهر خلیفه را از برای او خطبه کند. خلیفه در آن قضیه مضایقه میکرد. عمیدالملک نواب خلیفه را در بند آورد و معایش خواص موقوف گردانید تا خلیفه مضطر ومنزعج شد و بخطبه خواهر رضا داد
بیچاره شدن، درمانده گشتن، ناچار گشتن، گرفتار شدن، در تنگنا قرار گرفتن، تهی دست شدن
